مقدمه ای بر ارزشیابی سهام قسمت اول
ارزشیابی سهام مفهومی گسترده در بازار سهام میباشد. این مفهوم نیازمند چندین مقاله است که بتواند به شکل کامل آن را توضیح دهد. به همین دلیل است که الف بورس این سری مقاله را با نام مقدمهای بر ارزشیابی سهام قسمت اول منتشر میکند. در صورتی که این مقاله را به تنهایی مطالعه کنید؛ احتمالاً عایدی زیادی نخواهید داشت. به همین دلیل توصیه میشود مقالات دیگر این سایت همچون اوراق رهنی، اوراق بهادار درآمد ثابت و … را نیز مطالعه کنید.
فهرست مطالب . . .
- ارزشیابی سهام قسمت اول
- دیباچه ارزشیابی دارایی
- مبانی فلسفی ارزشیابی سهام قسمت اول
- کاربردها و نقشهای ارزشیابی سهام قسمت اول
- مدیریت و ارزشیابی سهام سبدی
- تحلیل گران بنیادی
- سرمایهگذاری در ارزش یا خریداران فرانشیز در مقاله ارزشیابی سهام قسمت اول
- نمودار گرایان
- معامله بر مبنای اطلاعات ویژه در مقاله ارزشیابی سهام قسمت اول
- فرصت شناسان بازار
- سرمایهگذاران با بینش کارایی بازار در ارزشیابی سهام قسمت اول
- ارزشیابی در تحلیلهای تملک
- ارزشیابی در مدیریت مالی
ارزشیابی سهام قسمت اول
در اولین گامهای آموزش ارزشیابی مفهوم سهام در بازار باید بدانید هر دارایی اعم از مالی یا واقعی دارای ارزش خاصی است. مهمترین عامل موفقیت در سرمایهگذاری، مدیریت داراییها و درک ارزش و منابع مؤثر بر ارزش آن داراییها میباشد. در این میان میتوان گفت تمام داراییها را میتوان ارزشیابی کرد. آنچه مهم است درجه شباهت در اصول و روشهای اندازهگیری هر دارایی است. عدم اطمینان نسبت به مدلهای ارزشیابی و یا خود دارایی از مهمترین خطرات ارزشیابی دارایی میباشد.
دیباچه ارزشیابی دارایی
ارزش هر دارایی تابعی از جریانهای نقدی ایجاد شده توسط آن دارایی است. یکی از قواعد این کار قاعده ارزش فعلی است که بیش از هزار سال قدمت دارد. اولین جدول نرخ بهره توسط فرانسیسکو بالدوچی پگولوتی تهیه شد. برای اولین بار استیون کتاب ریاضیات مالی را در سال 1852 نگارش کرد. در این کتاب جداول ارزش فعلی به شکل ضمیمه موجود بود. رشد خط آهن در نیمه دوم قرن 19 میلادی موجب شد تا تحلیلهای بلندمدت سرمایهگذاری ارزش پیدا کنند.
ویلینگتون یکی از مهندسین شهرسازی بود که به اهمیت ارزش زمانی پول پی برد. او دریافت که باید ارزش فعلی پروژهها را با هزینههای سرمایهگذاری آنها مقایسه کرد. او به پیروی از والتر پنل معادله ارزش فعلی مستمر را گسترش داد. بعدها آلفردمارشال و بام باورک مبانی به بنیادی تنزیل جریانهای نقدی را مطرح نمودند. اولین مثال نحوه محاسبه ارزش فعلی نیز توسط بام باروک ارائه شد.
ساموئلسن در سال 1937 تفاوت میان نرخ بازده داخلی و ارزش فعلی خالص را موردتوجه قرار داد. او نتیجه گرفت ارزش فعلی خالص را حداکثر کرد تا سرمایهگذاری مطلوبتر شود. تحقیقات چند قرن اخیر در این باره را میتوان در عبارات زیر خلاصه کرد:
- جریانهای نقدی ناشی از داراییها باید بر اساس نرخ تنزیلی به دست آورد که مبتنی بر ریسک آن دارایی باشد.
- این جریانهای نقدی باید در شرایط اطمینان کامل برآورد شوند.
- شرایط اهرمی و غیر اهرمی باید مدنظر قرار گیرد. به این معنی که رویکرد ارزش فعلی باید تعدیل شود.
- ارزش تابعی از بازده مازاد یا سود باقی مانده است.
- در ادامه مقالات این سایت تلاش میکنیم تا هر یک از مفاهیم بالا را به شکل واضح توضیح دهیم.
مبانی فلسفی ارزشیابی سهام قسمت اول
اسکار وایلد میگوید” قیمت همهچیز را میدانیم اما ارزش آن را نمیدانیم.” سرمایهگذاران نباید هزینهای بیشتر از ارزش آن سهام پرداخت کنند. هر کس ارزش را تابعی از دیدگاه افراد است. قیمت نیز تابعی از آرزو و امیال سرمایهگذاران است. اما دقت داشته باشید که همواره سرمایهگذاران تابع احساسات و هیجانات خود نیستند. دارایی مالی با هدف جریانات نقدی آتی خریداری میشوند. بنابراین قیمتها تابعی از جریانات نقدی آتی هستند.
کاربردها و نقشهای ارزشیابی سهام قسمت اول
ارزشیابی در هر حرفهای نقش متفاوت اما مهمی دارد. در ادامه به تعدادی از این جریانات اشاره میکنیم.
مدیریت و ارزشیابی سهام سبدی
نقش ارزشیابی در این حرفه وابسته به فلسفه سرمایهگذاری است. ارزشیابی در سبدهای سهام منفعل نقش چندانی ندارد اما اوضاع در سبدهای فعال کاملاً بلعکس است. در روش منفعل فرض بر این است که بازار را نمیتوان شکست داد. پس بازده غیرعادی و غیرمتعارف برای سرمایهگذاری موجود نیست. در واقع میتوان گفت تحلیل گران تکنیکی پیرو این فلسفه سرمایهگذاری هستند. در این فلسفه میزان استفاده از ارزشیابی در حداقل است زیرا ارزش واقعی در قیمتها مستتر است. در صورتی که فرض کنیم بازار ناکارا است؛ با استفاده از روشهای ارزشیابی میتوانیم ارزش واقعی را به دست آوریم. از تفاوت این مقدار با قیمت واقعی سود غیرعادی را به دست میآورند.
تحلیل بنیادی اذعان میکند بازار کارایی قوی ندارند. پس با استفاده از این روشها میتوان شکاف قیمتها و ارزش را به دست آورده و بازار را شکست داد. بر اساس این دیدگاه میتوان سرمایهگذاران را دستهبندی کرد:
تحلیل گران بنیادی
در تجزیهوتحلیل بودن مفروض است که ارزش واقعی در ویژگیهای بنیادی است. هرگونه انحراف از ارزش واقعی علامتی است که نشان میدهد شرکت بیشتر یا کمتر از ارزش است. در استراتژی سرمایهگذاری بلندمدت معمولاً فرضهای زیر مطرح است:
- بین ارزش و عوامل بنیادی رابطهای قابلاندازهگیری وجود دارد.
- این رابطه در طول زمان ثابت است.
- انحراف این رابطه در زمان مناسب اصلاح میشود.
کانون توجه در این نوع تحلیل ارزشیابی است. البته بسیاری از تحلیل گران بنیادی از روشهای متفاوتی استفاده میکنند. باید گفت این مفروضات در روشهای آنها به خوبی دیده میشود.
سرمایهگذاری در ارزش یا خریداران فرانشیز در مقاله ارزشیابی سهام قسمت اول
وارن بافت بنیانگذار این فلسفه سرمایهگذاری معتقد است عامل کلیدی در این روش این است که در کسبوکارهایی سرمایهگذاری شود که اولاً بتوان آنها را به درستی درک کرد؛ دوما هم ساده و هم با ثبات باشند. کسبوکارهای پیچیده خطای پیشبینی بیشتری دارند. این سرمایهگذاران به دنبال کسبوکارهایی هستند که زیر ارزش باشند. میزان تأثیر سرمایهگذاری بر روش مدیریت و تغییر در سیاستهای سرمایهگذاری و مالی در این روش زیاد است. دو فرض مهم در این روش وجود دارد.
- سرمایهگذار درک درستی از وضعیت کسبوکار شرکت دارد. او فرض میکند که میتوان شرایط را بهبود بخشید.
- میتوان شرکتی که زیر ارزش است را بدون آنکه نزدیک به قیمت واقعی باشد خریداری کرد.
در روش سرمایهگذاری در ارزش میتوان گفت ارزشیابی به خصوص ارزشیابی سهام نقش کلیدی دارد. چراکه فرض میشود کسبوکار دارای ویژگیهای ثابت و ساده است. در این حالت برآورد جریان نقدی شرکت ساده است.
نمودار گرایان
آنها میگویند متغیرهای بنیادی مالی نیست که قیمت سهام را تعیین میکند. بلکه روانشناسی بازار است که این کار را انجام میدهد. آنها معتقدند با علائم روانی بازار میتوان حرکات آتی قیمت را برآورد کرد. فرض این دیدگاه این است که قیمتها دارای الگوهای قابل پیشبینی هستند. پس ارزشیابی در این فرآیند سودمند نیست.
معامله بر مبنای اطلاعات ویژه در مقاله ارزشیابی سهام قسمت اول
قیمت اوراق بهادار تابعی از اطلاعات است. مبادله گران اطلاعات ویژه یا رانتخواران اطلاعاتی با خرید اطلاعات سرمایهگذاری میکنند. در این دیدگاه خبر خوب دیدگاه خرید و خبر بد دیدگاه فروش است. فرضبنیادی این دیدگاه این است که مبادله گر میتواند بر اساس اطلاعاتی که منتشر میشود واکنش بهتری نسبت به میانگین سرمایهگذاران داشته باشد. در این دیدگاه ارتباط میان اطلاعات و ارزش از خود ارزش مهمتر است.
فرصت شناسان بازار
این گروه معتقدند بازده نوسان کل ارزش بازار مالی مهمتر از بازده یک سهم زیر ارزش است. آنها معتقدند این پیشبینی بر اساس عوامل قابل پیشبینی و عینی انجام میشود. ارزشیابی این دیدگاه نقش زیادی ندارد اما در دو حالت زیر اهمیت مییابد.
ارزشیابی سهام کل بازار و مقایسه با ارزش جاری آن میتواند زمان رونق یا رکود را مشخص کند.
ارزشیابی کل بازار میتواند نشان دهد بازار بیش از ارزش و یا کمتر از ارزش است.
سرمایهگذاران با بینش کارایی بازار در ارزشیابی سهام قسمت اول
بر اساس این دیدگاه قیمت بازار در بلندمدت به سمت ارزش میرود. به این معنی که بازار نسبت به اطلاعات واکنش سریع نشان داده و بازار فرصت آربیتراژ ندارد. این گروه میگویند که در زمان خاصی قیمت بازار با ارزش واقعی برابر میشود. پس تلاش برای کسب سود در بازار کارا بیفایده است. این سرمایهگذاران هر تلاشی برای کسب سود در بازار ناکارآمد را در شرایط آربیتراژ، جبران شده با هزینههای معاملات میدانند. برای این سرمایهگذاران چرایی خریدوفروش مهم است و نه ارزشیابی سهام شرکت موردنظر.
ارزشیابی در تحلیلهای تملک
ارزشیابی سهام در ارزشیابی سهام قسمت اول نقش مهمی در خریدوفروش سایر شرکتها ایفا میکند. زمانی که یک شرکت میخواهد شرکت دیگری را تحت تملک خود در بیاورد؛ ابتدا ارزش ذاتی آن را محاسبه و سپس به عوامل زیر توجه میکند.
همافزایی ترکیب دو شرکت باید قبل از ادغام شناسایی و ارزشیابی شود. این اندازهگیری مدلهای خاص خود را دارد.
باید تأثیر تغییر مدیریت بر عوامل بنیادی ارزش شرکت محاسبه شود. این برآورد نیز نیازمند مدلهای ارزشیابی میباشد.
مشکل اساسی تورش در ارزشیابیهای خوشبینانه است. این مشکل موجب میشود شرکتهای تملک شده گران خریداری شود. تجربه نشان داده ادغام مطلوب نیست.
ارزشیابی در مدیریت مالی
هدف این مدیریت حداکثر کردن ارزش شرکت است. ارتباط میان تصمیمات مالی، استراتژی مالی و ارزش شرکت اهمیت بسیاری دارد. در سالهای اخیر مدلهایی مثل ارزشافزوده اقتصادی برای اندازهگیری خلق ارزشها در شرکتها مطرح شده است. آن چه که در این مدلها موجود است منابع خلق ارزش است.
ارزشیابی سهام قسمت اول شاخههای متفاوتی دارد. در این مقاله به تاریخچه ارزشگذاری و مبانی فلسفی آن پرداختیم. در مقالات بعدی چهارچوب ارزشیابی با تنزیل جریانهای نقدی، محرکههای ارزش و روشهای سرقفلی اشاره خواهیم کرد. دقت داشته باشید که این آموزش که در چند سری ارائه میشود؛ تنها مقدمهای بر ارزشیابی بازار سهام میباشد. در صورتی که به دنبال سرمایهگذاری موفق هستید؛ میتوانید از آموزشهای رایگان این سایت استفاده کنید. کافی است به مقالات آموزش بورس از صفر و آموزش عمومی سری بزنید.