بهترین تکنیکهای استفاده از دستور توقف و حدزیان (دستور فروش)
قانون بولکوفسکی بیان میکند: «اگر قیمت سهم کاهش بیابد، بهتر است آن را بفروشید. این قانون خیلی سخت نیست و تمام چیزی که برای موفقیت در بازار سهام باید بدانید نیز همین قانون است.» ممکن است به من انتقاد کنید و ادعا کنید که من مسائل را خیلی ساده در نظر گرفتهام، اما من اعتقاد دارم که معامله در بازار سهام مانند یک بازی است که فقط از یک قانون پیروی میکند: «اگر قیمت سهم کاهش بیابد، باید آن را بفروشید.» به نظر شما آیا لازم است چیز دیگری برای بازار سهام یاد بگیریم؟ مطالب فراوانی در مورد بازار موجود است. در بازار سهام سود کردن راحت بوده، اما زیان کردن آسانتر است؛ بنابراین چه زمانی وقت فروش سهم است؟ در این مقاله از الف بورس به بررسی مدیریت سرمایه در بازار و دستور فروش میپردازیم.
فهرست مطالب . . .
- دستور فروش در زمان کاهش قیمت
- دستور فروش در زمان افزایش قیمت
- دستور فروش زمانی
- دستور فروش متحرک
- دستور فروش در نقطه سر به سر
- دستور فروش ذهنی
- قرار دادن دستور فروش و سیگنالهای فروش
- قرار دادن دستور فروش و سیگنالهای فروش
- · کاهش حجم معاملات در طول شکل گیری الگوهای سقف
- · فروش فوری سهم در صورت ایجاد شک نسبت به آینده آن
- · اگر حد زیان را نمی توان در فاصله نزدیک قرار داد، در نتیجه آن سهم ارزش نخواهد داشت
- · قرار دادن دستور فروش در نقطه ای که باعث ایجاد هزینه صفر می شود
- تذکراتی پیرامون فروش
دستور فروش در زمان کاهش قیمت
دستور توقفهای بسیار زیادی وجود دارند، اما معروفترین آنها دستور فروش در هنگام افت قیمت میباشد. این دستور، برای فروش سهمی است که تا یک قیمت معینی تنزل یافته است. این دستور به معنای فروش سهم همراه با زیان نیست، از سویی ممکن است که خارج کردن سهم در قیمتی که مایل باشید، رخ ندهد.
برای مثال، فرض کنید که سهمی را 3 دلار خریدهاید و اکنون قیمت آن 21 دلار است. در این زمان شما به کارگزار خود فرمان میدهید که اگر قیمت سهم به 20 دلار نزول کرد، سهامتان فروخته شود. در این صورت اگر قیمت سهام در 20 دلار قرار داشته باشد، دستور توقف باعث بسته شدن معامله شما خواهد شد و به احتمال فراوان در قیمت 20 دلار از این سهم خارج خواهید شد ،البته به شرایط بازار نیز بستگی دارد و میتوانید در سطوح دیگری نیز از بازار خارج شوید. این همهی کاری است که در دستور توقف رخ میدهد. این دستور سود شما را حفظ کرده و ضررها را به کمترین میزان ممکن میرساند.
دستور فروش در زمان افزایش قیمت
فرض کنید سهام اینترنتی مورد علاقه خود را بدون وارد شدن به معامله، دنبال میکنید. تصور کنید که روند قیمت برای ماهها کاهشی است؛ اما هم اکنون به کف رسیده و اندکی افزایش یافته و سپس برای بار دوم به کف میرسد و کف دوگانه قدرتمندی تشکیل میشود. یک ماه بعد، قیمت سهم بالاتر از نقطه تأیید بسته میشود و الگویی را نشان میدهد که نمایانگر سیگنال خرید است. حال شما 2222 سهم را با قیمت 22 دلار خریداری میکنید و با خود عهد میبندید که اگر 1222 دلار سود دریافت کردید، آن را به فروش برسانید. این مبلغ می تواند دستور فروش شما در زمان افزایش قیمت باشد. این دستور زمانی قرار داده می شود که شما در مورد سود دلخواه خود قبل از فروش آگاهی دارید.
این نوع از دستورات فروش می توانند در زمان کاهش قیمت نیز استفاده شوند. اگر مثلا گزارش درآمد این شرکت اینترنتی قابل رویت باشد و بدتر از حد مطلوب باشد، ممکن است سهم به 8 دلار کاهش یابد که معادل 1222 دلار ضرر است. این رقم هدف ضرر شماست و شما باید سهم خود را بفروشید.
من از این نوع دستور فروش بهره بدهام، اما در بسیاری از مواقع احساس میکنم همانند یک فرد خسیس، مشغول شمردن سکهها یا پولهای خود هستم. هنگامیکه قیمت سهمی افزایش مییابد و سود آن نیز افزایش مییابد ،کلمه توقف و فروش به ذهنم خطور میکند. معمولاً این کار را انجام نمیدهم و به جای آن، شرایط سهم و احتمال رسیدن به سقف را از نزدیک تحلیل میکنم. اگر احساس کنم که سهم به قله رسیده یا مسائل بنیادی عوض شده است، آن را خواهم فروخت.
دستور فروش در زمان افزایش قیمت میتواند شما را همراه با یک سود عالی از بازار بیرون ببرد. در بسیاری از مواقع، من از قانون اندازهگیری برای الگوهای نموداری بهره میبرم تا میزان افزایش قیمت را تخمین بزنم. این روش در تلفیق با سطوح مقاومت و فاکتورهای دیگر، بهترین پیشبینی را برای اهداف صعودی ایجاد میکند. با این حال این روش، سود شما را نیز محدود میکند. به چنین کاری طمع میگویند. شما چقدر طمع کار هستید؟
دستور فروش زمانی
این نوع دستور زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که مثلاً اگر سهم طی یک هفته حرکتی نداشته باشد، آن را به فروش برسانید. تفکر پشت این نوع دستور فروش ،استفاده ماکزیمم از دارایی است.
بعضی از تحلیلگران استدلال میکنند که هر چه مدت زمان باقی ماندن در معاملهای بیشتر شود، احتمال کمتری وجود خواهد داشت تا آن معامله به ثمر بنشیند. در نتیجه بهترین معاملات آنهایی هستند که فورا نتیجه دهند. بنابراین اگر دوست دارید موجودی حساب خود را به سرعت گردش دهید، مقدار کی سود برداشته و از سهم خارج شوید، سپس مجددا خریداری کنید و سریعاً آن را بفروش برسانید. اگر یک سهم دارای حرکت افقی بود، آن را بفروشید و به دنبال گزینهی بهتری باشید. سرمایه خود را به طور طولانی مدت درگیر سهمی نکنید که بی حرکت است. این روش تنها برای معاملهگرانی که سرمایهای محدود دارند، مفید است.
من زیاد از این نوع دستور فروش بهره نمیبرم، به غیر از مواقعی که بخواهم حسابم را از یک کارگزاری به کارگزاری دیگر منتقل کنم. من به سهم هایی که دارم زمان میدهم تا حرکت خود را شروع نمایند؛ اما زمانی که طالب انتقال حساب خود باشم، تند تر عمل میکنم
مثلا شاید بخواهید قبل از رفتن به تعطیلات ،سهم های خود را بفروش برسانید یا صورتحساب خود را بعد از تعطیلات پرداخت نمایید.
من خیلی به دستورات توقف زمانی علاقه مند نیستم، اما گاهی مجبور میشوم، از آنها استفاده کنم. بر اساس تجربه فهمیدهام که هر چه تعداد معاملات کمتری بکنم، بازدهی خود را افزایش خواهم داد. دستورات فروش زمانی دقیقا بر خلاف این باور هستند. اما اگر استفاده از آن برای شما مثمر ثمر بود، از آنها کمک بگیرید..
دستور فروش متحرک
این دستور، شاید پرکاربردترین نوع دستورات فروش باشد. این نوع دستور همان افزایش مکان دستور توقف در هنگام بالارفتن قیمت سهم است. هیچ مکانیزمی که بتواند این دستور را به طور اتوماتیک انجام دهد؛ وجود ندارد. بنابراین خودتان باید دستور قبلی را متوقف کنید و دستور جدید را در نمودار قرار دهید.
کارکرد دستور فروش متحرک ، دشواری پیدا کردن دستور مناسب و میزان دشواری فروش در سقف وجود دارد. فروختن یک سهم همراه با سود، مانند به زمین نشاندن هواپیمایی است که در حال سقوط قرار دارد.
دستور فروش در نقطه سر به سر
زمانی که به اندازه لازم در معامله ای سود کردید، بهتر است دستور فروش خود را به نقطه سربه سر انتقال دهید. این پند خوبی است، اما مقدار کافی سود چقدر است؟ فرض کنید که سهم خود را در 20 دلار خریدهاید و سطح 18 دلار حد زیان انتخابی شماست. ریسک این معامله 2 دلار به ازای هر سهم خواهد بود (یعنی 20 منهای 18). زمانی که سود به دو برابر ریسک رسید، دستور توقف خود را به نقطه سر به سر تغییر دهید. در این مثال اگر قیمت سهم 24 دلار را رد شد، باید حد زیان را از نقطهی 18 دلار به 20 دلار جابجا کنید.
قطعا میخواهید که دستور توقف شما در زیر یک سطح حمایتی قرار بگیرد، بنابراین انتقال آن به سطح عددی دلخواه مانند 20، شاید گزینه چندان مناسبی نباشد. مناطق حمایتی نزدیک را یافته و دستور توقف را دقیقا در قسمت زیرین آن قرار دهید. به همین ترتیب با افزایش قیمت سهم، دستور توقف خود را بالا ببرید.
دستور فروش ذهنی
دستور فروش ذهنی بدون شک بیشترین کاربرد را دارد، اما تعداد افراد کمی در مورد آن مطلبی شنیدهاند. این نوع دستور به کارگزار اعلام نمیگردد، بلکه در ذهن شما باقی میماند. مثلاً ممکن است به خود قول بدهید: زمانی که سهم به 10 دلار کاهش یابد، آن را خواهم فروخت. سرمایهگذاران آماتور پس از رسیدن قیمت به 10 دلاری که تعیین کردند، همیشه یک بهانه دارند تا از این دستور پیروی نکنند و سهم را باز نگه دارند و روند نزولی آن را تماشا کنند.
من معمولا از این دستور ذهنی کمک میگیرم. قبل از ورود به معامله، من میزان کاهش و افزایش احتمالی قیمت را تخمین میزنم. من میزان زیان را محاسبه کرده و تلاش میکنم آنرا در اندازه 10 درصد یا کمتر حفظ کنم. اگر گمان کنم که قیمت سهم به بالاترین حد خود رسیده و یا به سمت نقطه فروش من در حال نزول است، سهم را خواهم فروخت. قبلا سعی میکردم تا سهم های خود را کم کم بفروشم تا بتوانم قیمت بهتری برای فروش بیابم، اما از انجام این کار ناامید گشتم. اکنون تمام سهم را در یک لحظه میفروشم/
اگر از این دستور بهره میبرید، حتماً باید به آن درست عمل کنید. میزان دستور خود را پایین نیاورید یا برای حفظ سهم، بهانههای الکی پیدا نکنید. قانون بولکوفسکی که در اول مقاله به آن اشاره کردم را به یاد داشته باشید: «اگر قیمت سهم کاهش بیابد، بهتر است آن را بفروشید. این قانون سخت نیست و تمام چیزی که برای موفقیت در بازار سهام باید بدانید نیز همین قانون است.»
قرار دادن دستور فروش و سیگنالهای فروش
دستور فروش یا حد زیان را در زیر سطح حمایت (در معاملههای خرید) یا بالاتر از سطح مقاومت (در معاملههای نسیه فروش) قرار دهید. سطوح حمایت حاوی نزدیکترین فرود فرعی، خط روند، منطقه ثابت شدن یا دیگر انواع ابزارهای تکنیکی باشد.
قرار دادن دستور فروش و سیگنالهای فروش
- مقاومت در اوج قدیمی
هر وقت قیمت به نقاط اوج قدیمی برخورد کند، معمولاً در آنجا میایستد. گاهی اوقات مثلاً در یک الگوی سقف دوگانه، قیمتها نه تنها در سقف دوم متوقف میشوند، بلکه افت قیمت پس از ایجاد سقف دوم بیشتر نیز خواهد بود. اگر طالب برداشت بخش اعظمی از سود خود میباشید، یا اگر معامله ای با مدت کم انجام میدهید، دستور فروش را دقیقا در زیر سقف قیمت تعیین کنید. دقت کنید که در 65 درصد از اوقات، قیمت به زیر نقطه تأیید یا همان کف الگوی سقف دوگانه، کاهش نمییابد و یک اوج جدی خواهد ساخت.
- حمایت در فرود فرعی
هنگامی که قیمت به مرحله آخرین فرود فرعی ایجاد شده در نمودار برسد، احتمال بالایی وجود دارد تا در آنجا بایستد؛ زیرا فرود فرعی یک منطقه حمایتی میباشد. به همین جهت است که فرودهای فرعی، نقاط توقف پراستفاده ای هستند.
- حمایت در خط روند
پایین آمدن قیمت باعث شکسته شدن خط روند خواهد شد. آیا در این مواقع باید نگران بود؟ به احتمال زیاد نه. نفوذ قیمت به خط روند صعودی، تنها در 38 درصد از مواقع باعث تغییر روند خواهد شد. یعنی فروش پس از نفوذ قیمت به خط روند، در دوسوم مواقع تصمیم غلطی است. نفوذ قیمت به خط روند باعث تغییر روند نمیشود، بلکه کاهش حداقل 20 درصد قیمت به معنای تغییر جهت روند است.
- اعداد صحیح
حمایت و مقاومت در اعداد صحیح باب میل من نیست اما بر اساس پژوهشهای انجام گرفته، سطوح حمایت و مقاومت در 20 درصد از مواقع در اعداد صحیح رخ میدهند.
- اصلاح فیبوناچی
از توضیح در مورد اعداد فیبوناچی عبور میکنیم ،اما فرصت دهید بگویم که درصدهای 38، 50 و 62 ، میتوانند میزان اصلاح قیمت پس از یک حرکت افزایشی باشند. نقاط اصلاحی مهم شامل: یکسوم ،50 درصد یا دوسوم است. اگر میزان اصلاح قیمت از دوسوم بیشتر باشد، احتمالاً سیگنال تغییر روند است.
- حرکت صعودی مستقیم یا افزایش سریع
گمان کنید قیمت برای چند روز طی یک حرکت مستقیم صعودی افزایش بیابد و در پایان این حرکت ادامه پیدا نکند. قیمت در آن نقطه قیمت ثابت شده و برخی مواقع پیش از آنکه به مبدا ابتدایی حرکت خود بازگردد، یک الگوی الماس فوقانی را تشکیل میدهد. این وضعیت زمانی اتفاق میافتد که سهم نتواند قرار گرفتن در سطوح بالایی را تحمل کند. در چنین زمانی، در انتظار کاهش قیمت سهم ماندن اشتباه است و باید فورا آن را بفروشید.
- فروش سهم در صورت برآورده نشدن انتظارات
من این تجربه را به سختی و طی معامله در سهمی که الگوی سقف رو به افزایش داشت یاد گرفتم. زمانی که یک الگوی نموداری مطابق انتظار کلی رفتار نمی کند، از آن معامله خارج شده و به دنبال شانسهای بهتری بگردید.
· کاهش حجم معاملات در طول شکل گیری الگوهای سقف
به عنوان مثال اکثرا الگوی سر و شانههای فوقانی، دارای بالاترین میزان معاملات بر روی شانه سمت چپ، حجم معاملات پایینتر در قسمت سر و پایینترین میزان معاملات در شانه سمت راست میباشد. پس از آنکه قیمت زیر خط گردن بسته شد، زمان فروش فرا رسیده است؛ چرا که قیمت سهم با افت بیشتری مواجه خواهد شد.
· فروش فوری سهم در صورت ایجاد شک نسبت به آینده آن
من با چنین شرایطی در زمان معامله با سهم Southwest Airlines مواجه شدم. بعد از آنکه سهم مطابق میل پیش نرفت، احساس کردم که قیمتش افت خواهد یافت، بنابراین به جای آنکه منتظر بمانم تا قیمت با حد زیانم یکی شود، آنرا فوراً به فروش گذاشتم. این اقدام خوبی بود؛ زیرا به جای آنکه ضرر بزرگی به من تحمیل شود، سود اندکی نیز کسب کردم.
· اگر حد زیان را نمی توان در فاصله نزدیک قرار داد، در نتیجه آن سهم ارزش نخواهد داشت
این اتفاق گاهی روی میدهد. در چنین مواقعی، یک فرود فرعی نزدیک و یا دیگر نواحی حمایتی وجود ندارد تا بتوان حد زیان را در آن مکان قرار داد. من به معاملههایی که ضرر بالقوه آنها (یعنی فاصله نقطه خرید تا حد زیان) بیشتر از سود بالقوه (اکثرا با کمک ادغامی از قانون اندازه گیری و مکان مقاومت بالاسری مشخص می شود) آن ها باشد، ورود نمیکنم. در چنین مواقعی به دنبال شانسی بهتر در سهمی دیگر میگردم یا انتظار اصلاح قیمت را میکشم. اصلاح قیمتها باعث می شود که حد زیان نزدیکتری برگزیده شود.
· قرار دادن دستور فروش در نقطه ای که باعث ایجاد هزینه صفر می شود
این بخش مربوط به سیگنال فروش یا دستور فروش نیست؛ بلکه بیشتر به مدیریت سرمایه ربط دارد. هنگامی که سود سهم بر روی ورق از هزینههای جاری آن بیشتر شود، به اندازه هزینهها قسمتی از سهم خود را به فروش بگذارید. به عنوان مثال فرض کنید که 300 سهم را به ارزش 10 دلار خریدهاید، بنابراین ارزش سرمایه شما 3000 دلار خواهد بود. هنگامی که سهم تا قیمت 15 دلار بالا کشید ،می توانید 200 سهم را بفروشید و 3000 دلار اخذ کنید. بدین ترتیب سرمایهی اولیه شما برگشته و شما قادر میشوید بدون هیچ هزینهای مالک 100 سهم رایگان باشید. حتی اگر شرکت ورشکسته شود و ارزش سهم به صفر برسد، شما هیچ ضرری نخواهید کرد.
تذکراتی پیرامون فروش
به عنوان یک سرمایه گذار و نویسنده، از چند روش برای کمشدن استرس ناشی از خرید و فروش استفاده میکنم. در وقت خرید، از خود سوال میکنم که آیا ارزش دارد در مورد این معامله چیزی بنویسم. اگر پاسخ نه باشد، شاید بهتر باشد تا قید معامله را بزنم. روش دیگر این چنین است: تظاهر کنید که در حال آموزش در کلاس سرمایه گذاری باشید. پیشنهاد شما به شاگردان خود در مورد این سهم چه خواهد بود، فروش یا نگهداری سهم؟ اگر جواب فروش سهم است، بنابراین بهتر است سهم خود را بفروشید.
اطمینان دارم که میتوانید شرایطی که مناسب است را خلق کنید. فرض کنید که مدیر امور مالی یک شرکت هستید که مالک سهمی در حال افت ارزش است. وقتی که کارمندانتان در مورد تصمیم بعدی شما سوال کنند، چه پاسخی خواهید داد؟ مشاوره خود به کارمندانتان را پیروی کنید.